:: امیر یاوندحسنی ::

روزنوشت‌‌هایی در زمینه‌: فناوری اطلاعات، گرافیک، طراحی وب

روزنوشت‌‌هایی در زمینه‌: فناوری اطلاعات، گرافیک، طراحی وب

ویژه های وبلاگ
خبرنامه وبلاگ

آدرس ایمیلتان را وارد کنید:

شبکه های اجتماعی
تائيديه پرداخت با Payline

۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

سلام به همگی دوستای خوبم؛ این روزا خیلی از هم‌سن و سال‌های من حال و هوای بعد از کنکور و انتخاب رشته رو دارند. از اونجایی که انتخاب رشته انتخاب سرنوشته! تصمیم گرفتم یه سری نکات مفید که خودم هم کلی ازشون بهره گرفتم رو اینجا براتون قرار بدم؛ شاید مفید فایده باشه!

فقط خواهش می‌کنم با دقت تمام تا انتهای این مطلب رو مطالعه کنید.

اما در ابتدای کار، دو خبر مهم؛ یک نکته اساسی:

1. اول از همه اینکه مهلت انتخاب رشته تا پایان روز پنجشنبه 24 مرداد 92 تمدید شده!
2. دوستانی که قبلا انتخاب رشتشون رو انجام دادن تا 24 مرداد 92 امکان ویرایش انتخاب رشتشون رو دارند.
ونکته اساسی اینکه: به جز دوره روزانه که در صورت قبولی قطعی و عدم ثبت‌نام از شرکت در آزمون سراسری سال آینده محروم می‌شید؛ می‌تونید در سایر دوره‌ها نظیر شبانه، غیرانتفاعی و پیام‌نور شرکت کنید و در صورت عدم تمایل، ثبت‌نام نکنید و محدودیتی براتون ایجاد نمی‌شه.

و حالا یک مقاله بسیار کامل و مفید راجع به روش انتخاب رشته صحیح و منطقی به قلم استاد کاظم قلم‌چی (به نقل از سایت kanoon.ir):

قبل از انتخاب رشته؛به این 6 سؤال اساسی پاسخ دهید!

انتخاب رشته، انتخاب آینده‌ی شماست. پاسخ‌گویی دقیق و شفاف به 6 سؤال زیر، کلید موفقیت شما در انتخاب رشته‌ی صحیح است؛ اما ابتدا باید یک اشتباه بزرگ را تصحیح کنیم.

۱ نظر ۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۱۰
نویسنده: امیر یاوندحسنی

حکایت عید فطر، حکایت تجربه چندحسی شدنه!!!

خود من به شخصه تو این چندسالی که از خدا عمر گرفتم از وقتی که روزه ماه رمضون بهم واجب شده، همیشه دم عید فطر احساس عجیبی پیدا میکنم؛ شاید یکی از عجایب و شگفتی های این ماه عزیز همین حسیه که دارم به قدر درک خودم توصیفش میکنم! 

اجازه بدید خودمونی تربگم... تاحالا شده همزمان بخندید و گریه کنید؟؟؟

تا حالاشده هم خوشحال باشید و هم ناراحت؟؟؟

روز عید فطر یکی از اون روزها و لحظه هایی هست که میشه چندحس متضاد رو توأمان باهم تجربه کرد. (لااقل من یکی که این حس رو بارها تجربه کردم!!!)

درسته که دلم برای خوردن یه ناهار خوشمزه اونم از نوع دست پخت مامان لک زده ولی به همون اندازه یا بیشتر دلم برای صمیمیت سفره های افطار تنگ میشه!!!

درسته که دلم میخواد دوباره یه خواب مفصل و کامل رو بعد از یک ماه بیداری شبونه تجربه کنم، ولی دلم بیشتر نگران نماز صبح های بعد ماه رمضونمه که نکنه دوباره قضا بشن!!! واقعا که حقیقت داره ماه رمضون دست شیطون بسته است... راسته که یه جورایی حراج رحمت الهیه! آپشن (option) بذل و بخشش خدا هم VIP و درضمن، کنتور هم نمی اندازه!!!

درسته که عید شده و قراره کاممون با شیرینی عید باز بشه، ولی دلم برای کامی که با ذکر «اللّهم لک صمنا...» دم افطار باز میشد بیشتر تنگ میشه!!!

درسته که خدای مهربون همه پشیمونای از گناه رو بخشیده، ولی دلم برای صفای شب های احیا و الهی العفو تنگ میشه، دلم برای ذکر «سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث...» تنگ میشه، دلم برای ناله های شبونه‌ «امن یجیب...» تنگ میشه، دلم برای خلوت‌های دو نفره‌ای که با خدا توی دلم میکردم تنگ میشه...!

دلم می خواد تمام سال حال و هوای رمضون خدا رو داشته باشه؛ که من کنار خدام باشم، که خودش مواظبم باشه، که خودش نوازشم کنه، خودش گره از بند بند مشکلاتم باز کنه...!

خدای خوب و مهربونم، یک ماه بندگی خیلی به کام این بنده‌ات شیرین و لذت‌بخش اومده. حال و هوای رابطه خدا با بنده‌اش اونم بعد از توبه، هرچند توبه کار، یه بنده هزاربار توبه شکن بوده باشه، واقعا خارج از توصیفه!!!

خدا جونم حالا که ماه رمضون رخت سفر بسته... نکنه که ما دوباره حال و هوای رمضونیمونو فراموش کنیم؟ دوباره گناهامونو از سر بگیریم؟ «الهی و ربی من لی غیرک»؟؟؟ خداجونم خودت هوامو تا ماه رمضون آینده داشته باش!!!

۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۴۲
نویسنده: امیر یاوندحسنی

آن لحظه که درآن نبود هیچ مجالی؛

حتی نبود ثانیه ای هیچ خیالی؛

آن لحظه منم مست می و شور تو یارا؛

آن لحظه منم گوش به دستور تو یارا؛

من خسته ز ایام بدم مهر تو دیدم؛
لحظه عاشقی
سرمست می و جام بدم چهر تو دیدم؛

مستی ز سرم رفت به ایمای تو یارا؛

دل محو سراپرده و سیمای تو یارا؛
لبخند تو شد زندگی من به نگاهی؛

آغازگه بندگی من به نگاهی؛

من هر نفسی در طلب موی تو گشتم؛

در هرنفسی خیره به گیسوی تو گشتم؛
سرگشته و حیران به خم موی تو گشتم؛

مستانه و رقصان به ره کوی تو گشتم؛

دریاب مرا غرق به محراب تو هستم؛

دریاب که در سجده مهتاب تو هستم؛
برخیز که بر هر قدمت بوسه نهم باز؛

از سجده شوم بر علمت بوسه نهم باز؛

دستم به علم،دیده به چشمان تو دوزم؛

سر در ره حق دست به دامان تو دوزم؛

من هر نفسی چهره ز امید کشیدم؛

خود سوختم و درد ز نومید کشیدم؛

تا سرو سمینم به ره عشق بدیدم؛

در سایه ی قربش می توحید چشیدم؛

من عشق ز مژگان خمینش طلبیدم؛

در عمق طلب، میل به جاوید دمیدم؛

آخر به تمنای وصالش نرسیدم؛

خود، تیغ به سرمستی و امید کشیدم؛
یارا تو مجالی که به کوی ات بنشینم؛

در قبله گه عشق به سوی ات بنشینم؛

در سجده روم،خاک شوم مهر تو بینم؛

معشوق شوم،پاک شوم عشق تو بینم؛

۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۴۸
نویسنده: امیر یاوندحسنی