:: امیر یاوندحسنی ::

روزنوشت‌‌هایی در زمینه‌: فناوری اطلاعات، گرافیک، طراحی وب

روزنوشت‌‌هایی در زمینه‌: فناوری اطلاعات، گرافیک، طراحی وب

ویژه های وبلاگ
خبرنامه وبلاگ

آدرس ایمیلتان را وارد کنید:

شبکه های اجتماعی
تائيديه پرداخت با Payline

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته» ثبت شده است

حکایت عید فطر، حکایت تجربه چندحسی شدنه!!!

خود من به شخصه تو این چندسالی که از خدا عمر گرفتم از وقتی که روزه ماه رمضون بهم واجب شده، همیشه دم عید فطر احساس عجیبی پیدا میکنم؛ شاید یکی از عجایب و شگفتی های این ماه عزیز همین حسیه که دارم به قدر درک خودم توصیفش میکنم! 

اجازه بدید خودمونی تربگم... تاحالا شده همزمان بخندید و گریه کنید؟؟؟

تا حالاشده هم خوشحال باشید و هم ناراحت؟؟؟

روز عید فطر یکی از اون روزها و لحظه هایی هست که میشه چندحس متضاد رو توأمان باهم تجربه کرد. (لااقل من یکی که این حس رو بارها تجربه کردم!!!)

درسته که دلم برای خوردن یه ناهار خوشمزه اونم از نوع دست پخت مامان لک زده ولی به همون اندازه یا بیشتر دلم برای صمیمیت سفره های افطار تنگ میشه!!!

درسته که دلم میخواد دوباره یه خواب مفصل و کامل رو بعد از یک ماه بیداری شبونه تجربه کنم، ولی دلم بیشتر نگران نماز صبح های بعد ماه رمضونمه که نکنه دوباره قضا بشن!!! واقعا که حقیقت داره ماه رمضون دست شیطون بسته است... راسته که یه جورایی حراج رحمت الهیه! آپشن (option) بذل و بخشش خدا هم VIP و درضمن، کنتور هم نمی اندازه!!!

درسته که عید شده و قراره کاممون با شیرینی عید باز بشه، ولی دلم برای کامی که با ذکر «اللّهم لک صمنا...» دم افطار باز میشد بیشتر تنگ میشه!!!

درسته که خدای مهربون همه پشیمونای از گناه رو بخشیده، ولی دلم برای صفای شب های احیا و الهی العفو تنگ میشه، دلم برای ذکر «سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث...» تنگ میشه، دلم برای ناله های شبونه‌ «امن یجیب...» تنگ میشه، دلم برای خلوت‌های دو نفره‌ای که با خدا توی دلم میکردم تنگ میشه...!

دلم می خواد تمام سال حال و هوای رمضون خدا رو داشته باشه؛ که من کنار خدام باشم، که خودش مواظبم باشه، که خودش نوازشم کنه، خودش گره از بند بند مشکلاتم باز کنه...!

خدای خوب و مهربونم، یک ماه بندگی خیلی به کام این بنده‌ات شیرین و لذت‌بخش اومده. حال و هوای رابطه خدا با بنده‌اش اونم بعد از توبه، هرچند توبه کار، یه بنده هزاربار توبه شکن بوده باشه، واقعا خارج از توصیفه!!!

خدا جونم حالا که ماه رمضون رخت سفر بسته... نکنه که ما دوباره حال و هوای رمضونیمونو فراموش کنیم؟ دوباره گناهامونو از سر بگیریم؟ «الهی و ربی من لی غیرک»؟؟؟ خداجونم خودت هوامو تا ماه رمضون آینده داشته باش!!!

۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۴۲
نویسنده: امیر یاوندحسنی

ای سـفرکــرده بیا تا دلم آزاد شود

دلم از غصه رهد بی‌غم و آزاد شود

دیده امّید به دیدار تو بـسته‌ست دخیل

شــوق دیدار تو هــم‌سنــگر فریــاد شود

ای سفـــرکــرده، دلـــم عـــازم کـــوی تو شده

عشق می‌خواهد و بس تاکه دلش شاد شود

 

ای سفرکرده غریبی چه هوایی دارد!

رخ نمـا تا غم غربت به دمی باد شود

خاک پاک قدمت سرمه‌ی چشمان امیـر

ای ســـفرکـــرده بیا تا غزلت یاد شود...

۱ نظر ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۵
نویسنده: امیر یاوندحسنی